داستان عاشقانه
دل شکسته
درباره وبلاگ


کاش یادت نرود/بین ناباوری آدم ها/یک نفر میخواهد/که توخندان باشی.............../نکند کنج هیاهوی زمان برود ازیادت....../ عاشقتم تا آخرین لحظه ی زندگیم




نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:







نويسندگان
A

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
برچسب:, :: 15:46 :: نويسنده : A

گلم حتما بخونش ارزششو داره

 

 

سرکلاس درس معلم پرسید:هی بچه ها چه کسی میدونه عشق یعنی چه؟

هیچ کس جوابی ندادهمه ی کلاس به یک باره ساکت شدهمه به هم دیگه نگاه

میکردن

ناگهان عسل یکی از بچه های کلاس آروم سرشو انداخت پاییین در حالی که اشک

 توچشاش جمع شده بود .........!

عسل سه روز بود باکسی حرف نزده بود بغل دستیش نیوشا موضوع راازش پرسید..

بغض عسل ترکید وشروع کرد به گریه کردن معلم اونو دیدوگفت:

عسل جان تو جواب بده عشق چیه؟

عسل با چشمای قرمز وپف کرده وباصدای گرفته گفت:عشق؟

دوباره یه نیشخند زدوگفت:عشق........ببینم خانم معلم شما تابه حال کسی رو

دیدی کهبهت بگه عشق چیه؟

معلم مکث کرد وجواب داد:خب نه ولی الان دارم ازتو میپرسم

عسل گفت بچه ها بذارید یه داستانی از عشق براتون بگم تامعنی عشق رو درک

کنیدنه اینکه معنی شفاهیشو حفظ کنید

وادامه داد:من شخصی رو دوست داشتم ودارم واز وقتی که عاشق شدم باخود

عهد بستم که تاوقتی که نفهمیدم ازم متنفره به جزاون شخص دیگه ای رو توی دلم

راه ندم.برای یه دختر بچه خیلی سخته که به چنین عهدی وفا کنه گریه های شبانه

به دور از چشم بقیه به طوری که بالشم خیس می شد اما دوسش داشتم بیشتراز

هرچیزی وهرکسی حاضربودم وهستم هرکاری برایش بکنم هرکاری..............

من تا مدتی پیش نمیدونستم که اونم منو دوست داره ولی یه مدت پیش فهمیدم

اون حتی قبل از اینکه من عاشقش باشم عاشقم بوده...........چه روزای قشنگی بود

اس ام اس بازی های شبانه صحبت های یواشکی.... ماباهم خیلی خوب بودیم

عاشق همدیگه بودیم از ته قلب همدیگرو دوست داشتیم و هرکاری برای هم

میکردیم من چندبار دستشو گرفتم یعنی اون دسته منو گرفت خیلی گرم بودن

 عشق یعنی توی سردترین هوا با گرمی وجود یکی گرم بشی عشق یعنی حاضر

باشی همه چیزتو به به خاطرش از دست بدی عشق یعنی از هر چیزوهرکس

بگذری.

اون زمان خانواده های ما زیاد باهم خوب نبودن اما عشق من بهم میگفت که دیگه

طاقت ندارم و موضوع رو به پدرم گفت. پدرم ازاین موضوع ناراحت شد وفکر نمیکرد

تواین مدت بین ما چنین احساسی پدید بیاد ولی اومده بود پدرم میخواست عشق

منوبزنه رفتم جلوی دست پدرم وگفتم:پدر منو بزن ولی اونو ول کن خواهش میکنم

بذار بره بعد بهش اشاره کردم برو اون گفت عسل من نمیتونم بذارم که به جای من

تورو بزنه من بادستم به یه طرف هل دادم و گفتم به خاطر من برو.........................

اون رفت وپدرم منو به رگبار کتک بست. عشق یعنی حاضرباشی هرسختی رو به

خاطر راحتیش تحمل کنیبعد اون روز عشق من رفت ما بهم قول داده بودیم که کسی

رو تو زنگیمون راه ندیم اون رفت ازاون روز به بعدکسی ازش خبر نداره اون فقط یه

 نامه برام فرستاد که توش نوشت شده بود: عسل عزیزم من همیشه تورو دوست 

داشتم ودارم من تاآخرین ثانیه های عمرم  به عهدم وفا میکنم ومنتظرت میمونم

شاید ما تو این دنیا بهم نرسیم ولی بدون عاشقا تو اون دنیا بهم میرسن پس من

زودتر میرم اونجا منتظرت میمونم خدانگهدار گلگم مواظب خودت باش

دوستدارتو..........................

عسل که صورتش از اشک خیس بود نگاهی به معلم کردوگفت:خب خانم معلم

گمان میکنم جوابم واضح بود.معلم هم که به شدت گریه میکرد گفت:آره دخترم

میتونی بشینی

عسل به بچه ها نگاه کرد همه داشتند گریه می کردند.ناگهان در باز شد وناظم

داخل کلاس شد وگفت:پدرومادر عسل اومدن دنبال عسل برای مراسم ختم یکی

از بستگان

عسل بلند شدو گفت:چه کسی؟

ناظم جواب داد:نمیدونم یه پسر جوان

دستهای عسل شروع کرد به لرزیدن پاهاش دیگر توان ایستادن نداشت ناگهان روی

زمین افتاد وبلندنشد.....................آره عسل قصه ی مارفته بود پیشه عشقش و من

مطمئنم اون دوتا توی اون دنیا بهم رسیدن...................

عسل همیشه این شعروتکرار میکرد.

خواهی که جهان درکف اقبال توباشد............خواهان کسی باش که خواهان توباشد

خواهی که جهان درکف اقبال توباشد................آغاز کسی باش که پایان تو باشد

 

 

 

 

اینو فقط واسه خاطر تو گذاشتم امیدوارم خوشت بیاد.مثل عشق من به توئه



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: